من و تو ترانه ی خاک و بارون

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

من و تو ترانه ی خاک و بارون

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

شادی هایت را فریاااااااااااد کن

Sing & the hills will answer

Sigh , it is lost on the air

The echoes rebond to a joyful sound

And shrink from voicing care

Rejoice and men will seek you

Grieve & they turn

 

 

اینکه من اینجا از عاشقی هامون از زندگی شیرینمون از روزای قشنگمون مینویسم معنیش این نیست با هم هیچ بحث و جدلی نداریم، معنیش این نیست دائم داریم قربون صدقه ی هم میریم! معنیش این نیست هیچ مشکلی تو زندگیمون نداریم و فقط غرق ِ خوشی هستیم ! معنیش این نیست فکرمون اونقدر از غم و غصه آزاد و رهاست که تو خوشی ها داریم شنا میکنیم !  

معنیش اینه که من دلم میخواد زندگیم اینطور باشه ! من دلم میخواد هیچ غم و غصه ای نداشته باشم. من یه دختر قوی هستم ! من همسر قوی هستم. من یه مادر قوی هستم.  

گاهی غر غر نوشت دارم اما همیشه ، تو وبلاگ هایی که پیش از این هم داشتم ، سعی میکردم غرغر نوشت هامو پاک کنم.  

قدیما خیلی کامنت های خصوصی با نام های متفاوت داشتم که حس میکردم همشون یه نفر هستن. میگفتن چرا انقدر عشقتو به رخ دیگران میکشی؟ چرا اینجا از شادی هات مینویسی و دل کسانی رو که این شادی رو ندارن میسوزونی ! یه لحظه فکر کن یکی با کلی غم و غصه وبتو میخونه، از اینکه میبینی تو این همه شادی و اون نیست چه حالی میشه؟  

معمولا این کامنتا خصوصی بود اما وقتایی که خصوصی نبود جواب میدادم که خانوم یا آقای عزیز من از شادی هام مینویسم دلیل نمیشه غمی وجود نداشته باشه. من دوس ندارم غم هام ثبت بشه دلم میخواد فقط شادی هام ثبت بشه. 

 

عاشق این نویسنده ی بی نظیر هستم. 

اگه آواز بخونی کوه ها و تپه ها هم با تو هم آواز میشن! 

اما اگه آه بکشی صدای آهت تو هوا گم میشه ، محو میشه... 

 

واقعا قشنگ میگه. صدای آواز و شادی همیشه بلنده و همیشه طنین اندازه. اما صدای غم "آه" کوتاه و ضعیفه و از هیچ کوهی انعکاس نداره. وقتی شاد هستی کلی آدم دور و بر تو هستن. اما غصه که میخوری همه از تو رو برمیگردونن... 

 

شادی را آفریدیم برای جمع کردن دوستان...

غم را آفریدیم برای انتخاب بهترین دوست !  

 

من شادم چون میخوام در جمع "دوستان" باشم. نه فقط کنار بهترین دوست. 

از استاد زبانم تشکر میکنم که امروز باعث شد این طرز تفکرم برام یادآوری بشه و بهش قوت داده بشه :) 

 

دوستان من از همین امشب ازتون دعوت میکنم شاد باشید   

 خوشحالم توی زندگی عشق و آرامش دارم 

هر وقت دلم میگیره از دنیا، همپای بارون میبارم  

هر روز با امید بیدار و هر شب با رویا میخوابم 

من روزای سختیو داشتم 

اما به آینده امیدورام

 شبا کنار پنجره میشینم 

ماهو توی آسمون میبینم 

یه خواب آروم تا یه صبح زیبا 

وقتی که چشم وا میکنم عشقتو میبینم 

واسه آسمون آبی و رو به سرخابی و شب مهتابیو 

هر چی که منو عاشقترم میکنه خوشحالم 

واسه پرسه زیر بارون 

لحظه های آروم 

زندگی با اون که دوسش دارم و دوسم داره 

خوشحالم، ممنونم، به تو مدیونم

ممنونم ای خدااااااااااااااا  ، خوشحالم ، به تو مدیونم...

:*

  دکتر و بیمارستانمو به صورت قطعی مشخص کردم. دوباره سونو شدم و خانوم دکتر گفت نی نی دختره گفتم میدونم :) 

برام دعا کنید. دوستان من وسط زمستون یعنی نیمه ی بهمن تاریخ زایمان دارم. شوهرم زمستونیه همیشه دلش میخواست بچشم زمستونی باشه!  نامرد به هدفش رسید  ولی من همیشه دوست داشتم بچم مثل خودم بهاری باشه  

 

 

برای اسم هم فعلا روی آوین کلید کردیم !  

معنی: 

تو کُردی :آو: همون آب هست. آوین یعنی دختری که  مثل آب زلال و پاک هست.

توی فارسی به معنای عشق پاک یا عشق هم معنی کردن. 

  

 

بدون اینکه من چیزی بگم رفتنمون برای عید غدیر کنسل شد  البته اگه کنسلم نمیشد من نمیرفتم!  

این روزا خیلی کم همسرو میبینم تا 10 آبان که کارخونه دوباره راه بیفته. همه ی روزای تعطیل و جمعه هام رفته. شبا هم تا دیر وقت سرکار بوده. با اینکه کنارمه دلم براش تنگه  

  

چون دارم تمام تلاشمو میکنم حداکثر تا آخر آبان ماشین بخریم و الانم به یه پراید چند سال کار کرده بسنده کردم ، یک عدد خانوم مقتصد شدیدا اکونومیک شدم !  از اونجایی که همسر درکش تو یه سری چیزا واقعا بالاست ( خداروشکر! ) با وجود خستگی تموم ، به من که بیرون از خونه بودم زنگ زد و پیشنهاد داد چون این مدت همش احساس تنهایی کردم شام بریم بیرون !  که من گفتم نه نمیخواد. هم شما خسته ای هم بیرون رفتنمون حداقل 30-40 تومن میشه  خودم برات یه غذای خوشمزه درست میکنم!  بعدشم بهش گفتم با اجازه تو عابر بانکت 18 تومن بیشتر نیست تا آخررررررر ماه با همون 18 تومن سر میکنی. گفت واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا؟؟؟؟ گفتم چون خالیش کردم گذاشتم جایی قراره وام بگیرم ! یه خورده ناراحت شد (از اینکه بهش نگفتم حسابش خالیه نارحت شد ، نه اینکه میخوام وام بگیرم)  و گفت خب چرا به من نمیگی؟ نمیگی میرفتم یه جایی خرید میکردم بعد کارت میکشیدم ضایع میشدم چقد بد بود؟؟؟؟ گفتم: خب عزیزم من الان دارم بهت میگم دیگه! نیم ساعتم نیست خالیش کردم الانم عابر بانکت دست منه و میدونستم تو خونه نیستش که بری خرید کنی ! تموم !  

 

 موبایلمم گرفتم آوردم خونه دیدم درست نشده!!!!!  دوباره فرستادمش یزد

در جواب دختری که میگه دلـــم برات تنگ شده...نــباید بگی مــــنم همـــینطور...!!بــــاید بـــــگی کجایی؟ اومــــــدم...

سالگرد خواستگاری...

۳ سال پیش تو این روز عشقم با یه دسته گل بزرگ و یه جعبه شیرینی که همش "لاو" بود و خونوادش اومدن خواستگاریم

همیشه فکر میکردم اون دسته گل و شیرینی رو باباش اینا خریدن اما چند وقت پیش حرفش پیش اومد که عشقم گفت همشو خودش و با سلیقه ی خودش خریده  بود

...

تو این پست دوتا چیز ازتون میخوام :)  

*امسال آخرین سالگرد ازدواج دو نفره ی ماست :) کمتر از یه ماه دیگه. اگه ایده ای چیزی دارین. کادو هم که اصلاااااااا نمیدونم چی بگیرم! 

 

**اسم های پیشنهادی دختر ! 

 

_ قرار شده به لطف خانوم ِسانتی من بالاخره برم دکتر ! و فرم پذیرش بیمارستانمو تو یزد بگیرم.  وقتایی که قراره برم یزد از یه هفته قبلش من عزا میگیرم!!! از همین جا از سانتی ِ عزیز تشکر میکنم که کارای تحقیقات و گرفتن نوبت و ... را تو یزد داره برام انجام میده. وقتی همچین دوستای خوبی دور و برت باشن چه غصه ای هست؟ بازم میشه احساس کرد تو شهر غریب هستی؟ 

( نگید از حالا فرم پذیرش و اینا؟؟؟ این بیمارستانه جوریه که باید از مدت ها قبل حتی اوایل بارداری فرم پذیرششو گرفت. اونم برای منی که از شهرستان میرم و تحت نظر دکتر دیگه ای بودم. الانم حتی دیر شده و باید زودتر میجنبیدم . )  

  

خوش به حالتون. چرا کولر ما هنوز روشنه؟  هوا قصد خنک شدن نداره انگار ! 

 

  همسر عزیز تر از جونم اومد. 

میخوام از حس ششم خیلیییییییییییی قوی خودم نسبت به عشقم بگم!
با دوستم تو اتاق نی نی خوابیدیم   که صبح همسر میرسه دوستم راحت باشه. ساعت 5 و 11 دقیقه چشامو باز کردم. دیدم لامپ هال روشنه. ( سرویس بهداشتی و اتاقای ما بالاست و هال و آشپزخونه پایینه ) زدم به دوستم و گفتم فاطمه تو لامپای پایینو روشن کردی؟ گفت نه ! شاید محمدِت اومده. بعد دوباره خوابش برد! 

سریع بلند شدم رفتم تو هال دیدم همه ی وجودم دراز کشیده. تا منو دید دوتا دستاشو بازِ ِ باز کرد بپرم تو بغلش ! 

از اون بالا با این شکم!! پله هارو همچین دویدم پایین ! و سریع جا گرفتم تو دستاش   کلی بوس بوسیم کرد و همش میپرسید دخملم خوبه؟  

گفتم کی اومدی؟ گفت همین الانِ الان. اما اصلا سروصدا نکردم چطور بیدار شدی؟  

بهش گفتم همین طوری ! چشام وا شد دیدم لامپِ پایین روشنه! 

انگار روح من حضورش رو متوجه میشه ! جدی میگم! بارها اینطور شدم. دیشب چون با دوستم خیلی دیر خوابیدیم 100% مطمئن بودم که ساعت 5 بیدار نمیشم و همسر حتی کلی سر و صدا هم کنه بیدار نمیشم. اما همین که اومده بوده خونه 4-5 دقیقه نشده بودحضورشو احساس کرده بودم و چشامو باز کرده بودم. 

چند دقیقه بیشتر کنار عشقم نبودم. گفت کنار من بخواب. گفتم نه زشته دوستم تنهاس میرم بالا.  

اصلا متوجه نشد موهامو کوتاه کردم  یا چون تاریک بوده، یا از دیدن من ذوق زده شده بوده  حتما از سرکار برگرده متوجه میشه! 

بعدش رفتم بالا و  نماز خوندم و  پیش دوستم خوابیدم. تا ساعت 10 صبح هم خواب بودم.  

بمیرم ، همسری ساعت 6 رفته بود سر کار. 

 

 

"روز کودک" برای جیگرم یه ماشین صورتی خوشگل + ظرف سه قسمتی غذا طرح کیتی خریدم ! به باباشم که تهران بود اس دادم: خیلی بی معرفتی چرا روز کودکو به دخملی تبریک نگفتی  باباشم که اصلا اِس رو جواب نداد  ( از هر 100 تا اسمسِ من شاید یکیشو جواب بده اصلا اهل اسمس نیست حتی خوندنشو حال نداره و به زور میخونه  چه برسه به جواب دادنش !) 

اگه گوشی داشتم عکسشو حتما میذاشتم. ماشینشو خیلی دوس دارم! 

 

 

با کمک دوستم یه طرح به دیوار بالای تختِ نی نی دادیم و استیکر چسبوندیم و قراره قاب سه تیکه بزنیم. وقت نشد قاب بزنیم انقد خسته شدیم و خوابمون گرفت. 

دوس داشتم طرحش کودکانه بود اما خب چون سرویسش جیگول نیست با دوستم به این نتیجه رسیدیم که این طرح با اینکه کودکانه نیست اما خیلی شیک تره ! 

بازم اگه گوشی داشتم عکس اینم میذاشتم. ندارم خب!   

نگفته بودم دو هفته پیش کاسه ی سفال سنتی بزرگ ماست از میبد خریدم و خودم توش ماست میزنم! بماند اولین بار که ماست زدم با همسر چه اختلاف نظری رو دمای آخرین لحظه ی شیر داشتیم!! 

از اون روز بهم میگه کوکب خانوم  تازه هنوز خبر نداره وقتی نبود چقدر دوغ گازدار درست کردم! ( به راهنمایی یکی از مامانای وبلاگی) قصد دارم این هفته هم "خامه سرشیر" درست کنم! 

 

 دیشب دوستم دستشو از رو شکمم برنمیداشت عاشق تکون ها و لگدهای محکمِ دخملی شده بود! 

 

 اگه کسی از اون ساعت طرح کیتی پست قبل جایی دید ممنون میشم برام قیمت بگیره و دوستان تهرانی یا قمی یا یزدی برام آدرس جایی که ساعت رو دیدن هم بذارن. البته به مامان و خواهر شوهرمم سپردم اگه این طرح ساعت یا روتختی دیدن  ازش نگذرن! 

 

 با همسر شدیدا دنبال جور کردن پول برای خرید ماشین برای زایمان من هستیم. به چند نفر رو انداختم برای قرض دادن پول، چند ماهه که سپرده بذارم بانک و بعدش که وامشو گرفتم پول رو پس بدم. اما همه جواب رد دادن. حتی نزدیک ترین افراد زندگیم. کل نیم و ربع و طلاهای زردی که دارم 5-6 تومنم نمیشه! همسر میگه داییم دوتا ماشین داره (داییش با ما خیلی خوبه) یکیشو ازش برای 3 روز امانت میگیرم. بهش گفتم نه دوست ندارم. همسر میگه چرا اینجا مثل تهران نیست. تهران انقد اتومبیل کرایه هست اما اینجاها جا نیفتاده. برامون دعا کنید. چون از اینجا تا بیمارستان من 70  - 60 کیلومتر راهه. وقتی با همسر فکرشو میکنیم مخمون گیر میکنه!  که روز آخر من چطور برم بیمارستان! بعدش کارای بیمارستانمو همسر چطور انجام بده؟ بعدش رفت و آمدمون به اونجا و خونه چطور باشه؟ بعدش اگه من مثل اینایی باشم که قبل زایمان مجبور میشن 3-4 بار برن بیمارستان و برگردن (مثل دوستم) چطور میشه؟ ( البته اگه سزارینی بشم روز زایمان مشخصه و دیگه برو برگرد و رفت و آمد نمیشه غیر از همون یه بار) ماه سردی هم هست باید خیلی مراقب باشم.

من و چهره ی جدید

امروز رفتم آرایشگاه و بعد از 8  - 9 سال موهامو کوتاه کردم ! 

خیی دلم میخواست گوشی داشتم و برای آخرین بار با موهام عکس بندازم... :( 

وقتی تو آرایشگاه داشتم شونشون میکردم همه نگاه میکردن ! و اینکه یه نفر بهم گفت دلت میاد کوتاشون کنی؟ 

برای اینکه دچار وسوسه ی حرف دیگران نشم خیلی زود مو به قیچی دادم ! 

انقدررررررررررر چهرم عوض شد ! دوستم گفت اصلا یه شکل دیگه شدی ! 

بی صبرانه منتظر همسر محترم میباشم که جمعه بیاد و منو ببینه  

 

به همسر سفارش کرده بودم اگه وقت کرد حتما بره بهارستان و یه سری لباس سفارش داده بودم برای مغازه بره بگیره. رفته میدون بهارستان پشت تلفن داد میزنه عزیزززززززززززززززززززز دلم برات لباسَم میگیرم غصه نخوریااااااااااااااا. یعنی داد میزد ها ! 

بهس میگم کسی دور و برت نیست اینطور داد میزنی؟  دیگه اگه تو میدون بهارستان یه آقایی رو دیدن داره داد میزنه و با موبایل حرف میزنه بدونید شوهر منه  

دوستم خونمون بود . صدای همسری انقدددددد بلند بود دوستم فهمید داره داد میزنه ! گفت چی میگه؟!!! 

گفتم هیچی بعضی وقتا واسه من دیوونه بازی در میاره. ( عاشقشم )  به دوستم گفتم حالا دور و بریاش فکر میکنن من لباسام پاره پوره بوده یه عمره لباس نخریدم  ایشونم برای قربون صدقه رفتن من داره میگه عزیز دلم غصه نخوری واست لباس میخرم !!!!!  

 

بعضی وقتام تو کارخونه وقتی کل کارخونه روشنه و کار میکنه و سر و صدا زیاده دااااااااااااااااااد میزنه دوسِت داررررررررررم. عااااااااااااااااشقتم! 

پشت تلفن بهش میگم یه درصد احتمال بده یکی پشت سرت باشه بشنوه! خب نکن این کارو زشته  

اینم از بابای بچم ! 

 

امروز این ساعت دیواری و برای دخترم انتخاب کردم. به نظرتون سفارش بدم؟  نما از دور .

.

پست پایین برای خودمه. 

 

از افتر شِیِو همسر به پاهام زدم همش راه میرم توهم میزنم فکر میکنم کنارمه  دلم براش تنگ شده.  

فک کنم دخملی میدونه باباش نیست و من دلتنگم . همش بازی میکنه و تکون تکون میخوره بگه من هستم کنارت!

 

* اگه بفهمه افترشیوشو زدم به پام  میکُشه منو!

این پست فقط برای خودمه شخصیه رمز نخواین.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

روز ازدواج مبارک

امروز سالگرد قمری ازدواجمونه. همسر از خیلی قبل تر ها همیشه آرزو داشته تو این روز ازدواج کنه.  آخه ارادت خیلی خیلی خاصی به امام علی (ع) داره :) اما من اصلا بهش فکر نکرده بودم.

باورتون میشه اگه بگم من هنوزم باور نمیکنم من و عشقم ازدواج کردیم؟! 

خدایا شکرت

نمیخوام بری :(

مردِ مهربون و بی نظیر ِ من عاشقتم  

میپرستمت... 

الان که دو متر اون ور تر توی خواب نازی و صورت مهربون و ماهتو میبینم دلم میگیره... 

صدای نفس هات تو سکوت خونه پیچیده. 

دلم میگیره وقتی بلیطی که صبح برات گرفتم رو رو میز میبینم... 

بهم گفتی کارخونه خوابیده و ازم قول گرفتن 4 شنبه و نهایت 5 شنبه برگردم 

میگم: میخوای برای اینکه خیال کارخونه راحت باشه بلیط برگشتت رو هم بگیرم!؟ 

میخندی و میگی: ای شیطون! خیال کارخونه یا خیال خودت؟  

میگم: خب  هم خیال ِکارخونه هم خیال ِ من راحت باشه   

 

پ ن: من چرا انقدر وابسته ام

خاطره !

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

اندر احوالات گوشی های ما

من دو تا خط دارم که چون همسر گوشی استفاده نمیکنن! خط ایرانسلم تو گوشی همسر و خط دائمم که فقط تو گوشیه و ازش استفاده نمیکنم تو گوشی خودمه  واااااااااااااااااااای چقد بی جنبم عکس گوشیامو دیدم دلم تنگ شد براشون  

خب گرفتین چی شد؟  من این دوتا گوشی رو دارم!!! از اونجایی که خط دائمم مال دیار غرب کشور بود و خیلی جابه جایی برام میومد دیگه به استفاده از ایرانسلم پرداختم! قبضمم پرداخت نکردم هی همراه اول میگفت پرداخت کن 50 تا اس رایگان بهت میدیم. بعد یه هفته میزد پرداخت کن 100 تا اس رایگان میدیم. دوباره هفته بعدش میزد پرداخت کن 150 تا اس رایگان میدیم  به جان خودم اگه دروغ بگم  دیگه انقد نازمو کشید و مکالمه رایگان و اس رایگان و قسطی کردن قبض و ... اما من به این راحتیا خر نمیشم که  

یادم رفت بگم . وقتی مزدوج نشده بودم ایرانسلم تو این گوشی بود که الان دست همسره و اون دوتا گوشی دست منه. مستبد و زورگو هم خودتونید  

 

حالا من و همسر موندیم بی گوشی و  صبح تا شب از هم خبر نداریم هیچ، از هیچکی خبر نداریم  

گوشی اولی (ایرانسلم) اون هفته که رفته بودم عروسی خواهرم ، تهران جا گذاشتم و هر چی سفارش نموده بودم به مادر شوهر و آبجی شوهر که بیارن فراموشیده شد   

منم رفتم قبض همراه اولمو تمام و کمال پرداخت کردم که بی خط نمونم اما...

این روزا که مهمون داشتیم یه شب بار و بندیلو بستیم رفتیم رستوران ِ. دوغ ریخت رو گوشی نازنینم  به فنا رفت! به همین سادگی ! به همین خوشمزگی ! 

به سلامتی خطشم تازه راه انداخته بودم! 

البته قبلا تنها کاراییش این بود که شبا تو رختخواب باهاش میرفتم نت و دوربین عکاسیم بود! چون دوربینش 12 مگا پیکسله نه ببخشید 12 پیکسل نیست، 12 مگا پیکسل بوووووووووووود  

همین که من بی گوشی شدم، سیم کارت 912 همسر سووووووووووخت! زنگ زدیم به 9990 گفت صلب امتیاز شده  فرداش راهی مخابرات شدم که گفتن نه کی گفته !!!! نشده!!!! فقط سوخته. هیچی دیگه به اسم باباشم بود به ما نمیدن که ! موند هر وقت رفت تهران بره از باباش بگیره! 

 

حالا ماییم و یه نوکیا1200 بدون سیم کارت  

 

 بدون گوشی بودن یه حس خاص و عجیبی به همراه داره  پیشنهاد میدم امتحان کنید اصلا نگران نیستی جاش بذاری. هرجا میری نیازی نیست چک کنی ببینی گوشیتو برداشتی یا نه ! وقتی توهم میزنی صدای زنگ گوشی داره میاد خیالت راحته مال تو نیست مال هر کی میخواد باشه  هیچکیم نمیتونه بگه کجایی پاشو بیا کارت دارم  یا سر رات فلان چیزو بخر بیار!  

فقط باعث شده از ساعت مچی غریب افتاده ام بعدِ سال ها استفاده کنم !  وقتیم میخوام  به آژانس زنگ بزنم به یه نفر تو خیابون گیر میدم آقا یا خانوم میشه برای من یه زنگ بزنین آژانس  البته کارت تلفن دارم اما عجب کیوسک های تلفن کم شدن از وقتی موبایل رایج شد... 

وای اگه مامانم بفهمه من گوشی ندارم ! برام گوسفند میکشه!  

آخه همش بهم میگفت از جون این گوشی چی میخوای که کلا تو دستته؟ ( همش  باهاش تو نت بودم) 

باردارم که شدم همش میگفت اگه بچه ی سالمو با اشعه ی این گوشی نکشتی  

 

 

یه خاطره  همراه با عکس هم دارم باشه برای فردا  البته عکسش چون عکس خودم بید رمزی خواهد بود لطفا اعلام حضور شود