من و تو ترانه ی خاک و بارون

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

من و تو ترانه ی خاک و بارون

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

کم آوردم

دیگه خسته شدم. . . بعد از بدو بدوی روزانه و بشور و بساب و . . . وقتی دیگه نا نداری و فقط میخوای سرتو بذاری رو بالش و ساعت ها بخوابی، تازه باید با عروسک سرو کله بزنی و انقدر لی به لالاش بذاری تا بخوابه.  وقتی نهار رو ساعت 6 میخوری درحالیکه صبحونم نخوردی. وقتی همسرت بعد خوردن شامی که با هزار بدبختی موفق شدی آمادش کنی میگه چرب بود‏!‏ وقتی یک عالمه بغض داری و همسرت میپرسه چرا ناراحتی؟ میگی ناراحت نیستم خوابم میاد و وقتی روشو کرد اون ور اشکات گوله گوله و بی صدا صورتتو خیس میکنن. 

نظرات 34 + ارسال نظر
ی مامان منتظر یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:17 http://eshghedovomeman.niniweblog.com

الهیییییییی
می دونم دست تنها خیلی سخته
خدا بهت قوت بده دوست عزیزم

رقیه یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:57 http://pooyaye-maman.niniweblog.com

زینب جان خیییییلی باید قوی باشه
اونقققققققققققدددددر بدم میاد از اینایی که میگن پس بهشتو الکی که زیر پاتون نزاشتن!!! هزاران بار شنیدم من..... بحث مسئولیت پذیریه . من دیشب تا خود صبح کیسه آب گرم درس کردم گذاشتم زیر پای پویا باااااااااز پادرد بود. و شوهری با اینکه همونجا بود اصلا تکون نخورد..... هییییییییییییی زینب دلم پره خییییییلی پر

هعیییییییییی میفهممت

مینا یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:22 http://hamasehay92.rasekhoonblog.com/

سلام زی زی جون. خوبی عزیزم؟
مامان کوچولو تو تازه اول راهی و نباید کم بیاری.
خدا وقتی تو رو مادر کرد صبرش رو هم بهت داده. میدونم اوایل سخته اما کم کم عادت میکنی.

مرسی. لینکتم کردم :)

شمارتو بذار تایید نمیکتم. بهت اس بدم

آبجی زهرا یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 http://myperfectlife.blogfa.com

عزیزممممممممم

نبینم غم و غصتو

زی زی جون مراقب خودت باش که با این فشارا دچار افسردگی
پس از زایمان نشی

به شوهرت بگو یه کم بیشتر باهات همکاری کنه

گفتم صدباررررررررررر


راستی رمزت واسم نخوند دوباره

حدیث عروس جوان یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:27

عزیزم در این که تو نسبت به دخترای همسن و سال خودت خیلی قوی و مستقل هستی شکی نیست ولی خب حق داری که دست تنها احساس خستگی کنی کاش نزدیکت بودم و میتونستم کمکت کنم...این روزا هم میگذره و خاطرش برات میمونه عزیزم واااقعا نگهداری از بچه و رسیدگی به کارای خونه مشکله از خدا میخوام بهت انرژی مضاعف بده

فائزه یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:29

سلام زی زی جوووووونم الاهی دردت به جوووووونم نبینم خسته باشی.
اینا تا نهایتا سه ماهگی عروسک ادامه داره یه کم بزرگتربشه و جون بگیره شماهم راحت تر میشی .
ایشالله بزرگ میشه برات میشه یه همکار .
الهی بمیرم دست تنهام هستی کاش مامانت اینا بهت نزدیک بودن یا مثلا خواهرات .
مامان نمونه صبر کن عزیزم همه چی درست میشه

ایشالا عزیزم.

صاحبه یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:06

فکر کردی مادر شدن به همین آسونیاس؟!
ما هم گذروندیم این روزها رو و همچنان داریم میگذرئنیم
کم کم عادت میکنی به این شراط

دختر ارغوانی یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:20

عزیز دلم بیا بخلم ببینم تو که انقدر محکم هستی و قوی این حرفا رو میزنی پس حتما خیلی سخته دیگه! خدا بهت سلامتی و صبر بده. از همسر توقع همدلی و همکاری داشته باش و باهاش مطرح کن. اون نمیدونه چه باری روی شونه های تو هست انقدر فداکار نباش!!! یه مدت نی نی رو بیار خالش نگهش داره تو استراحت کن!

میدونه خوبم میدونه اما نمیخواد قبول کنه! خودش که داره میبینه!

شیما یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:37 http://www.LusyMay1987.blogfa.com

مادر بودنه دیگه
باید تحمل کرد خیلی چیزارو

مهسان یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:18

از حسودیشه.به آوین حسودی میکنه.ول کن بابا.
منکه بی توجهی شوهرمو میبینم دلم برا دخترم میسوزه.وقتی باباشو با نگاه دنبال میکنه اما باباجونش...

خانوم خانوما یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:35 http://naznazioyekiyedunash.blogfa.com

عزیزززززززززززززم چرا ناراحت؟!؟!؟! همه باور کن دم عیدی اینطوری میشه وضع زندگیشون! همش بدو بدو و خستگی و ..... تازه با این اوضاع مریض هم شدم و کلی کار...
2بار رقتم دکتر دیشب دویاره گفت استراحت ولی الان درحال بشور بساب آشپزخونه بودم!!!

ناراحت نباش این چند روز بگذره همه چی به روال عادی برمیگرده قربونت برم...

[ بدون نام ] یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:30

فدات بشم زینب جون ...نبینم اینقدر ناراحت و خسته باشی عزیزم
البته بهت حق میدم الان جای تو نیستم تا درک کنم حالتو
ولی به دخترت نگاه کن.......ببین چه نازه ببین سالمه...دیگه همه غم هات را فراموش کن!!زندگی همینه دیگه

اسمتو یادت رفت

یِ خانومِ شاد! یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 16:22

من میدونم تو هیش وخ کم نمیاری
فوق العاده قوی هستی


از من ناراحت نیستی ک زی زی؟؟؟

نه بابا نارحت چرا گلم. وقت نمیکنم بیام نت من عاشقتم دختررررررر

نازنین یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 20:27 http://n71.blogfa.com

اوخی الهی بمیرم کاش یزد بودم میومدم کمکت
ای جونم چه ناز خوابیده ماشالا هزار ماشالا

عاقا نمیخواد. تو میای دختر مارو از راه به درمیکنی

ساجده(مامان یسنا) یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:10 http://yasna-nafasi.blogfa.com

زینب جون نبینم غصه میخوری عزیزممممممممممم درکت میکنم فراوان

ساااااااااااااااااااااجده

فاطیما یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:54 http://rune.blogsky.com

آخی فدات بشم
غصه نخور این روزا هم میگذره:)

ماشاالله خیلی دخترت نازه... ببوسش از طرف من

چرا کامنت دونیتو بستی پس

سادات یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 22:40 http://gap62.blogfa.com/

سلام زینب جون تو رو خدا دلمو خالی نکن من میترسم به موقعیت تو دچار بشم .از خوبی هاش بگو.منم خیلی دست تنهام مامانم هم بهم دورن

نترس ! خدا انرژیشو میده واقعا.

نسترن یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 23:01 http://nedayedel.blogsky.com


الهی بمیرم برات

ایشالله خدا کمکت کنه

زی زی تو هم مثه حضرت فاطمه (س) تسبیحات حضرت زهرا رو دائم زمزمه کن. ایشالله که خدا کمکت می کنه عزیزم

خدانکنه نسترن جونم

لیلا دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 02:00

:(

امیدوارم زودتر حالت بهتر شه و یه پست پر از عشق بنویسی...

یعنی میشه...؟

بهار دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:43

الهی بمیرم عزیزم میگذره دوستم...نمیتونم درست درکت کنم اما واقعا میفهمم دست تنها توی یک شهر دیگه باشی و بخوای خودت همه کاراتو بکنی چقدر سخته

خدا نکنه دوستم.

بهار دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:43

پیشاپیش عیدتون مبارک دوستم..سال خوبی داشته باشی[قلب][بوسه]

مرررررررررسی

آویشن دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 10:48

قربونت برم عزیزم
خیلی سخته بچه داری که من هنوز درک نمی کنم ولی چند تا بچه بزرگ کرد تو مجردیم:)

خیلی ناز خوابیده. براش اسپند دود کن. خدا رو شکر که دختر گلت سالم و سرحال کنارته عزیزم. یکی از همسایه هامون بچه اش به دنیا که اومد مشکل تنفسی داشت بنده خدا بچه به اون کوچیکی رو عمل کردن. تازه خوب شده. دکترا گفته بودن 50-50 است که خوب بشه یا نشه. اما خواست خدا این بود که خوب بشه خدا روشکر:)
ایشالا این روزای سخت هم زود تموم بشه. کاش پیش مامانت اینا بودی زینب. نمیشه بری اونجا یا اونا بیان پیشت؟

خدااااااااااای من

خدایا هزار بار شکرت...

طفل معصوم

نه نمیشه. هم شوشو تنها میشه دلش واسه عروسکش تنگ میشه هم تو خونه ماهی دارم. اونام نمیتونن بیان خونه تکونی و بچه مدرسه ای و ...

زینب دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:58 http://www.bahary72.blogfa.com

ناراحت نباش عزیزم وقتی ادم سرش شلوغ باشه وباخستگی کاربکنه تحملش کم میشه نگا به دخترنازت بکن همه چیرو فراموش کن زودمیگذره

بهار دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:23 http://zendegie-bahari.blogfa.com/

الهی زینب ، اینجوری نگــو
سخته واسه همین اجرِ مادرا زیاده عزیزم
خو یکم بشین با شوهری صحبت کن ، اونم خب بلاخره از کارِ بیرون خسته اس و میاد خونه و طبق معمول همیشه ازت انتظاراتی داره ، ولی الآن تو خودت باید روشنش کنی که وضعیت الآن با قبل فرق کرده ، مطمئنا درکت میکنه عزیزم :*

مردا همیشه طلبکارن

نااناا دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:09 http://nana91.blogfa.com

الهی...عزیز خاله...
خیلی سخته...ولی تو میتونی زی زی جون

باران _ محسن دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 14:26 http://vesaleshirinenm.blogfa.com/

این که اسمشو یادش رفته من بودم!!!!!!!

مررررررررررسی

نازگُل دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 21:53 http://adam3.blogfa.com

نیگاش کن چی جوری خوابیده
دستاشُ

ارزو دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 22:37 http://yekdokhtardaneshjo.blogfa.com/

عزیزم به بهشت زیر پات فک کن :D

ان شاالله

یِ خانومِ شاد! سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:56

گفتم شاید بخاطر اون کامنتای جریان تولدش ازم دلگیر شده باشی....فدای تو

نه بابا‏!‏‏!‏‏!‏‏!‏

آنیل چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 13:55 http://xateratam.blogfa.com

درک میکنم
گاهی منم حس میکنم کم آوردم....گاهی به خودم میگم ما زندگی دو نفرمون هیچی کم نداشت مجبور نبودیم اینو هم بیاریم
اما وقتی حالم خوبه و میخنده اینها همه از ذهنم میره

آنیل چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 15:00 http://xateratam.blogfa.com

حالا مصیبت من اینه که وقتی میخوابه باید رو پام باشه....در نتیجه فسقل چه خواب باشه چه بیدار من نمیتونم بخوابم

*فاطمه* دوشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 17:07 http://daftarezendegieman.mihanblog.com/

چه بامزه لالائیده.
ایشالا خدا بهت صبر مادر شدن رو هم میده

مرجان دوشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 20:06 http://radikalayezendegi.blogfa.com

وضش وقتی نی نی را بغل می کنی کلی حسه خوب میاد

الهام سه‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 20:09 http://elhamjoon2010.blogfa.com

وای زینب چه هم دردیم منم خستم کلافم داغونم یسنا سینه راستو نمیگیره تو شیر خودتو میدی ؟ تک سینه ای شدم دخترررر
منم بی خوابی خیلی میکشم از 5 صبح بیدارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد