دیروز خیلی بد بود !
صبح دوتا کبک گذاشتم روگاز و رفتم مغازه. همیشه این کارو میکنما ! وقتی ظهر میام یه بوی خووووووووبی تو راه پله پیچیده! اما این سری برگشتم فقط دود بود که کل خونه رو گرفته بود !!!!! بعد اون همه هواکش و کولر رو دور تند و پنکه سقفی ، هنوزم بوش تو خونه پیچیده! بعدشم از همه مهم تر به همسر گفته بودم سرکار نهار نخور گرسنگی رو تحمل کن عصر با هم نهار بخوریم!!!!!
قبل اینکه برسم خونه و این صحنه رو ببینم رفتم سبزی خوردن بخرم سر نهارمون سبزی هم باشه مثلا!!!!! جلو در سبزی فروشه تو پیاده رو پر از برگ چغندر و لوبیا سبز گندیده بود خدا براتون نیاره همچین با کله رفتم کف زمین فقط دعا کردم نی نیم طوریش نشده باشه تا حالا دیدین کسی خدارو شکر کنه که با مخ رفته تو زمین؟ از دیروز هنوزم دارم خداروشکر میکنم که با مخ رفتم کف پیاده رو، با شکم و کمر نرفتم.
به سبزی فروشه که بر و بر نگام میکرد گفتم پیاده رو رو به آشغالیتون تبدیل نکنید که از این اتفاقا نیفته!
و همچنان که داشت با تعجب نگام میکرد از اونجا دور شدم
چشمتون روز بد نبینه چادرم از بالا تا پایین با خاک یکسان شده بود تو این هیری بیری بیست متر جلو نرفته بودم که یه آقای متشخص بهم سلام کرد!!!! من که شدید تو فکر بودم اصلا ندیده بودمش! سرمو بالا کردم دیدم استاد کلاس زبانمه میخواستم فقط زمین دهن وا کنه برم توش! همیشه خیلی شیک و پیک و ادکلن زده رفته بودم کلاس! هیچ وقت منو این جوری ندیده بود!!!!! یه سر و وضعی داشتم که نگو! فک کنم روسری اینامم چپکی بود! خلاصه خیلی ضایع و داغون بودم! انقدم گرم احوالپرسی کرد بنده خدا ! با لهجه ی شیرین اینجا که من عاشقشم گفت: خواهر عروس کردین؟ تهرون بودی؟ گفتم بله به سلامتی :) !!!! فقط دعا کردم چند ثانیه قبل رو ندیده باشه ، یعنی صحنه ی زمین خوردنمو! فک کنم ندیده و همون لحظه وارد پیاده رو شده بود! حالا فردا کلاس زبان دارم اصن روم نمیشه شیک و پیک برم!!!!
هیچی دیگه با سبزی ها خوشان خوشان اومدم خونه و از همون کوچه بو گند دود و سوختگی میومد!
خواستم زنگ بزنم به عشقم بگم نهارمون به فنا رفته! دوباره دلم سوخت گفتم بذار این ساعات پایانی کارشو تلخ نکنم!!!
سریع یه چیزی حاضر کردم تا همسر برسه. اومده خونه میگه این چیه؟ پس مگه دیشب نگفتی فردا کبک میذاری؟
گفتم چرا کبکا تو تراس هستن برو ببینشون ! گفت این بوی سوختگی یعنی از ما بوده؟؟؟؟؟؟؟ گفتم نه پس! غیر از ما خونه ی دیگه ای اینجاس؟ ( گفتم بهتون خونه ی ما تک افتاده! ) بعدش رفتم طرفش که بغلم کنه! گفت توقع نداری که الان بغلت کنم؟ گفتم چرا اتفاقا توقع دارم محض دلداری بغلم کنی بعدش با خنده و اینکه خیلی روم زیاده بغلم کرد رفت سریع لباساشو عوض کرد گفت خیلییییییییی گرسنمه! غذای جدید تدارک دیدمو خوردیم و همسر خوابید منم دوباره رفتم مغازه!
اینم عکس کبک هامون
دیشب دخمله تا ساعت 3 وول میخورد! به باباش میگم چه معنی داره دختر تا این موقع شب بیدار باشه؟
کسی یادشه دو روز قبل عقد چه اتفاقی برای من و مامان بابام افتاد؟
تو راه اومدن از سنندج ماشینمون آتیش گرفت و اگه فقط چند دقیقه دیر متوجه شده بودیم با ماشین منفجر میشدیم میرفتیم هوا ! دقیقا تو بیست کیلومتری همدان.
سر صبحونه به همسر میگم اگه قبل عقد من میردم الان تو داشتی تنها صبحونه میخوردی!
میگه نهههههههههه الان داشتم با یه نفر دیگه صبحونه میخوردم
همچین شوهر ضد حال زنی دارم من!
بهش میگم نامرد خب الکی بگو نه عزیزم من تورو با هیچکی عوض نمیکنم!
میگه نه عزیزم من نمیتونم به تو دروغ بگم
کلی خندیدم با این پستت
آخی . . .
سنندج چی میکردی؟
ای ول
چه خوب
از تنهایی درمیای. حسابی خوش بگذره بهتون
سلام آجی.خوبی ؟ چه خبر؟ آجی نی نی کی میاد فداش بشم
14 بهمن. هفته دوم بهمن به بعد :) خودت خوبی چه خبر؟ کجایی چیکار میکنی؟
کمرنگ باش عزیزم
ولی شاد بااااااااااش
سلام دوستم
وای که چقد از این قسمت اخرش خندیدم....
خداروشکر که بخیر گذشت و چیزیت نشد..مواظب خودت باش...
کلا وقتایی که ادم ظاهرش درست حسابی نیست و میره بیرون همه سر راهت قرار میگیرن..همه اینجورن
چه خوب که پیشت میان
شاد باشید:)
زوووودی اپ کن دلمون تنگیده برات
عزیزم حال خودت و نی نی گلمون خوبه ؟
زی زی گوشیت خاموشه
گوشی ندارم :(((((((
من تازی فهمیدم مردم کبک میخورن
خو چیه نمی دونستم
عزیزم اجی چرا اصن نمیای پیشم ؟؟؟؟ بد شدیا
اخه ی خوشبگذره بهت .. عروس خوبی باش
عجب شوور راست گویی
سلام... خوبی شیمک گنده
درسا خوبه؟ فقط پایان نامت مونده؟
افرین خوبه رابطت اینقدر با مامان و خواهر همسریت خوبه
اره فقط پایان نامه ی طلسم شده مونده.
من نمیبخشم باهاتم قهرم :| بعله .
چرا
سلام عزیزم خوبی خیلی با مطالبت حال کردم خوش بحالت به عشقت رسیدی میشه به وبلاگ منم سر بزنی؟ راستی واسه عشقت چیکار میکنی تا خوشحال بشه بمنم یاد میدی؟
تو وبت اصلا کامنت دونی واسم باز نشد...
سلام سلام صد تا سلام بیا وبلگ من عشقم تولدشه بدو
کیک بخوری این یه کارت دعوته
آجی نی نی مون در چه حالیه؟؟
سلام
بــــــــــــــــــــــــــــــــــله
پسرعمو دختر عموییم
کی میای پس دلم پوسید بدون تو
اومدم :)
جدی؟؟؟
دیروز شکم من نفخ کرده بود و یکم بزرگ شده بود...مامانم ذوق زده میگه آنیل از روی بلوز یه خورده مشخصه!!!...گفتم مامان جان همش نفخه....دو ساعت دیگه میخوابه! [نیشخند]
ولی به بدن هرکسی مربوط میشه...من چاق شدم اما چون خیلی لاغر بودم هیچی از چاق شدنم مشخص نمیشه...بقول شریک هنوز حفره های خالی بدنم داره پر میشه!!!
منم همش 3 کیلو اضافه کردم از اول بارداریم تا الان.
اوکی پس منتظرم!
شریک احتمالا ناهار نیاد
کلاسا شروع شده...اگه همشون تشکیل بشه نمیاد ناهار
هستم فعلا
هنوز مهمون داریت تموم نشد؟
ترنم جونمون در چه حاله؟
عکس ها رو دوباره آپلود کردم
از کبک اینا بدم میاد
ممنونم خانمی بابت تبریکت
ع انگار برا همه اتفاق افتاده :)))
نه اصن،باور کن ب زور وبتو از بین کامنتام یافتم و اومدم بهت سر زدم دیدم نوشتی کم رنگم
بلاگ اسکای چیه بیا بلاگفا [نیشخند]
سلام مگه بقیه هم داره؟؟؟؟؟چ جالبه
عاغا بقیه ش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام . وبلاگ قشنگی داری. منم یه پست جدید گذاشتم خوشحال میشم به دیدنم بیای.
ممنون گلم....
بله 100%همینطوره
وووی از این شوهملااااااااا
ای جووووووووووووونم،خیلی مراقبش باش
خسته نباشی از مهمون داری
خوش گذشت ؟
هروقت مهمونات رفتن بیا آپ کن
خخخخخخخخخخ
دمت گرم بسی باحال بود
فک نکن نامرد بودما .
همیشه میخوندمت با گوشی
شما گلی
قبول میکنه بلاگفا مال بلاگ اسکای رو بذاریم،نمیشه ها
من همین مشکل رو با پرشینی ها دارم :دی
عجب ....
مرسی ب خاطر خصوصیت
با خواهرشوهر و مادر شوهر حسسسسسابی خوش میگذرونیدااااا
چه خبرا خانومِ کمرنگ؟؟
دلم برات تنگ شده هااا
آره عزیزم
فهمیدم قضیه رو
خوشحالم بهت خوش گذشته
خدا رو شکر بهت خوش گذشته
ایشالا همیشه شاد باشی عزیزم
ان شاالله
ای جان
انشالله که همیشه خوش بگذره بهت عزیزم و سلامت باشی
مرسی
مرسی عزیزم
اخه ی زودی بیا تعریف کن
ای جانم مواظبش باش خوب بهش برس سیب درختی بخور چالک بیفته رو لپش .. وای من خیلی دوستدارم
اجیــ سلامــــــ خوبیـــــــ مرسیـــــــ که بهمـ سر میزنیــ و حسابیــ شرمندمــــ میکنیـــــــــــــــــــــــ
نی نیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالشـــ چطور میباشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوووووووووب
نی نی جونه دیگه
اسمش چی شد؟
میگم حالا
زینب نظر بعدی رو عمومی نکنیا
اتفاقای بد .
الان دارم میرم بیرون برگشتم واست مینویسم
خب خدا رو شکر این روزا هم به خوبی و خوشی سپری شد
آخر ؟
چی آخر رئیس؟؟؟؟؟؟
دلم به شدت برات تنگ شده. باورت میشه دیشب من خواب شوهر و مادرشوهرت رو دیدم؟!! بعد هی تند تند سراغ تو رو ازشون میگرفتم که گفتن تو الان یه دوقلو حامله ای!! یعنی فکر کن این نی نی به دنیا اومده بود و تو خواب من منتظر دو قلوی پسر بودی!!!
بعد من همش پیش مادر شوهرت میگفتم این زی زی خیلی دختر قوی و خودساخته ای هست یه جوری میگفتم انگار صد ساله میشناسمت و از نزدیک دیدمت!!
گفتم که در جریان باشی همچین خوابی دیدم برات
آجی خوندی؟
آره برامون دعا کن :)
ایشالا تدریس ادامه داره.
هستم عزیزم
دشمنت شرمنده
امکان داره شریک بیاد ناهار
اما ساعت 3 کلاس داره و دوباره میره
منم میخوام یه عکس از شکمم بگیرم اما باید بدم یکی بگیره چون خودم نمیتونم
ایشالله گرفتم نشونت میدم
من الان آهن و مولتی ویتامین میخورم.
بعد از تعیین جنسیت منم نه سونو رفتم نه آزمایش.
ظاهرا نیازی نیست
البته من امروز ساعت 4 وقت دکتر دارم بعد 2.5 ماه!!!
برم ببینم چی میگه
رمز 511 هست
کلا خوشم میاد که ناز و ادا که نداری هیچ کلی هم مسئولیت زندگی و درس و مهمون و غیره به دوش گرفتی
عزیزم زیاد به حرف بهداشت گوش نده.
به منم دقیقا همون حرف رو گفتن
اولا که اضافه وزنم نرمال بود....ثانیا چون شروع حاملگیم با کمبود وزن بود اضافه کردن تا 18 کیلو هم مشکلی نیست
هرچند من خودم سکته میکنم 18 کیلو چاق بشم!!!!
آخی عزیزم
واقعا دوری سخته...
حالا دیگه تو نینی شیطونتو داری
این چند ماه رو خوب استفاده کن که دیگه همین نت گردی هم نداری...