خدایا هزاران بار شکرت. من و همسر امروزو یادمون نمیره. استرس امروز خیلی بد بود. مرسی خدا که الان کنار همیم. مرسی که بهمون لطف داری.
بعد نوشت:
اول بگم از دستم ناراحت نشید این روزا اصلا پای وبلاگ ها و وبلاگ نویسی نیستم.
جمعه همسری عزیزم طبق روال هر جمعش روزه گرفت. شبش که شام نخورد روزشم طبق معمول بی سحری بود. صبحش که بیدار شدیم من صبحونه خوردم. بعدش با همسری رفتیم تو تراس و حدود یکی دو ساعت تو آفتاب داغ لباس شستیم. یعنی همسر شست! من فقط پهن میکردم. لباس چند هفته جمع شده بود یه دونه هم پتو بود. بنده خدا عشقم کلی سردرد شد.خورشید وسط آسمون بود. لباسا که تموم شد 7-8 تا گلدون رو آوردیم تو تراس بهشون رسیدگی کنیم و 3-4 تا هم گل کاشتیم. اونام حدود یه ساعتی طول کشید. طوریکه اومدیم خونه ساعت 3 اینا بود. این روزا مشغول خونه تکونی هستم که تا سنگین نشدم خونه رو تموم کنم. چون ممکنه بهمن مهمون داشته باشیم از تهران ( جاریم و مامان ِ همسر و ... ) پرده های هال رو باز کردیم که واقعا پروسه ی سختی بود ! فکر کنم برای نصبش دیگه دچار مشکل شیم و باید نصاب بیاریم. همین باز کردنش نیم ساعت بیشتر طول کشید. همسر دیگه خیلی خسته شده بود. اما حالش خوب بود. نیم ساعت مونده بود به افطار. بهش گفتم نرو حموم بعد افطار میری. اما گفت من الان انقد گرد و خاک روم نشسته اصلا نمیتونم سر سفره بشینم. رفتن به حموم همانا و ضعف شدید همان...خیلی بد بود خیلییییییییییی. از حموم که اومد بیرون 10 دقیقه بشیتر تا اذون نمونده بود همسر ولو شد کف زمین. دست و پاهاش یخ زده بود. اونقدر سرد که فکر میکردی گوشت از یخچال بیرون آوردی. سرش یخ یخ بود عرق سرد با قطره های درشت همینطور از پیشونیش میچکید. دست و پاهاش شروع کردن به لرزیدن. گریم گرفت. نمیتونست خوب حرف بزنه. دست و پاهامو گم کرده بودم که همسری گفت بزنگ 115. سریع تماس گرفتن شرایطشو پرسیدن گفتم روزه بوده و تو آفتاب کار کرده . سن و ... هم پرسیدن گفتن چیزی نیست خانوم خوب میشه ضعف کرده . اذون داد بهش چای شیرین دادم اصلا نمیتونست بخوره حتی نمیتونست از جاش پاشه لحظه به لحظه یخی دست و پاهاش بیشتر میشد و بیشتر تو بدنش پیشروی میکرد. دست و پاهاشو نمیتونست تکون بوده خواب رفته بودن. ببا زحمت حرف میزد بهم گفت فکر کنم دارم میمیرم. بغض داشتم شدید ! گفتم نه بچم بابا میخواد نمیر !!!!! :دی دوباره زنگ زدم آقاهه گفت پاهاشو 30 سانت از زمین بلند بذار 2 تا پتو بنداز روش گرمش بشه عسل بذار دهنش قورت نده که از بزاق جذب بشه. همسری به سختی دهنشو با میکرد. عسل ریختم تو دهنش. ده دقیقه بعد 115 زنگید گفت خانوم حال شوهرتون هتر نشد؟ گفتم نه اصلا هیچ تغییری نکرد. گفت سابقه داشته این حالتش؟ بعد من میپرسیدم محمد؟؟؟؟؟ سابقه داشتی؟ با سر جواب میداد نه ! بعد آقاهه میپرسید سابقه معده درد داشته. من از محمد میپرسیدم سابقه معده درد داشتی؟
فکر کنم آقاهه با خودش گفته این چه زنیه هیچی از شوهرش نمیدونه! گفت بیست دقیقه دیگه خوب نشد زنگ بزن. گفت تو دهنش یه لقمه نون بذار بجوه. بهش آب قند ولرم بده. اینارو بهش دادم همه روووووو بالا آورد! حالش بهتر شد. زنگیدم به آقاهه گفتم بالا آورد گفت دیگه هیچی هیچی نده بهش تا یکی دو ساعت. بعدش بهش کته با ماست بده. هیچی دیگه منم که کته بلد نیستم
براش برنج آبکش درست کردم با ماست آوردم. 2 ساعتی از افطار گذشته بود. گفتم نمیخورم نمیتونم. گفت میتونی بخور. خداروشکر خورد. خیلی خیلی حالش بهتر شد. آقاهه یه بار دیگم زنگید ( بله همچین 115 ای داریم ما! ) بهش گفتم حالش خوبه اما نبرمش بیمارستان یه سرم بزنه؟ گفت تا 11 شب خوب نشد ببرش. تا 11 شب هم همسری خیلی خوب بود. دراز کشید خیلی آروم خوابش برد. صورت رنگ پریدشو دیدم که آروم تو خوابه گریم گرفت. رنگش مثل گچ سفید شده بود. بغضم شکست رفتم تو حموم دوش رو باز کردم کلی گریه کردم! خواستم اگه بیدار شد نبینه دارم گریه میکنم! از حموم اومدم بیرون دیدم بیدار شده. واسش میوه آوردم. لیمو شیرین و پرتقال و سیب بهش دادم. لبخند رو لباش بود
بهش گفتم خوب شد نمردیا بچم بابا میخواست. خندید گفت نه که تو شوهر نمیخوای ! گفتم خب معلومه که نمیخوام ! بچم بابا میخواد! اگه میمردی هم تازه این آقاهه داشت باهام رفیق میشد کلی بهم زنگ زد مگه ندیدی
گفت آره !!!!!!! اگه میدونست کته بلد نیستی و من کلی کارای خونه رو کردم اینطور شدهیه بارم بهت زنگ نمیزد ! میگفت همون حقته شوهرت اینطور شه
به همسری گفتم وقتی به آقاهه گفتم شوهرم روزه بوده و امروز تو آفتاب کلی کار کرده فک کنم فکر کرد اوستا بنا یا کارگر ساختمونی
گفت آررررررررره باید بهش میگفتی دو ساعت واسه من لباس میشسته !
خلاصه کمی گفتیم و خندیدیم. همسر هم بهترتر شد. فیلم دیدیم و موقع خواب کلییییییی تو صورتش نگا کردم و خداروشکر کردم. بعدشم گوشیمو گرفتم دستمو و اون چند خط بالارو نوشتم.
خدایااااااااااااااااااااااااااااا شکرت. خیلی ترسیده بودم. البته خود عشقمم ترسیده بود! میگه کل خونه دور سرم داشت میچرخید تو بدنم اصلا جون نبود اون موقع بود که بهت گفتم فکر کنم دارم میمیرم.
خوبید زینب؟ نی نی خوبه؟ نگران شدم
ایشالا چیزی نیست و همیشه شاد و سلامت باشید
خوبیم
نمی دونم داستان چی بوده
ولی هر چی که بوده خدا رو شکر که تموم شده و همه سالم هستید
پایدار باشید
ممنون :)
ان شاءلله همیشه به خوبی و خوشی و شادی و بدون استرس کنارهم باشید و بمونید با نی نی نازتون
و همیشه خوشبخت باشید و احساس خوشبختی کنید
ان شالله. همچنین.
چه اتفاقی افتاده عزیزم
خوب خداروشکر که همه چی به خیر گذشته
منم پریشب دوباره خریدم
حسش بیاد منم میذرامش....
مرسی ک وقت گذاشتی و اومدی.
راستی من نمی دونم چرا بعضی عکسا خیلی اذیت می کنه
مثلا ی عکس رو هی مذاشتم و تنظیم می کردم سه ساعت
باز ب وبم ک می اومدم اندازه ی نوار باریک می شد
اینقدر که بی خیال اون عکسا شدم دیگه
ای بابا :( از چه سایتی آپلود میکنی؟
زینب جان چیزی شده؟
اون نظرم عمومی بود خانومی ..
اوکی :)
من میخوام چند تا لباس سرهمی و ترجیحا کلاه دار ک بعضیاش حیونی هست هم بخرم ک هنوز ندیدم طرح خوشکل
بچه تو سرهمی راحت نیست زیاد نخر. برای تنوع بخر فقط.
انشالله همیشه کنار هم بمونین خوشبخت و شاد به همراه فرزندان نازنین

نمیدونم موضوع چیه ولی خداروشکر
با ایینکه نمی دونم چی شده ولی میگم خدایا شکککککر
خدایا شکر
استرس؟؟؟؟؟؟
واسه چی زی زی جونم؟
استرس بده ها واس نی نی جون
چرا سر نمزنی زینب جان من از دستت ناراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااحتم شدیدددددد
به خدا نت نیستم. شدید مشغول خونه تکونی هستم.
چقدر مبهمممممم. ی توضیحی میدادی.
و ما از این دو خط نتیجه میگیریم که خدایا شکرت
9 هفته دیگه موعد زایمانته؟
وای آره! استرس گرفتم زهرا!
چی شده خانومی؟
khoda ro shokr :)
vali chi shode mage zi zi jooooon?????
عزیزم خدا همیشه ی همیشه برای هم نگهتون داره و عشق و آرامشتونو روز به روز بیشتر کنه
ان شاالله
yani pokundi ba in etelaat dadanet.. khoda ro shokr k bkheir gozasht .. faghat bgu chi bude
وای چه وحشتناک
اگه من بودم انقدر جیغ میکشیدم که همه همسایه ها میریختن خونمون
سلام عزیزم نترس منم چند روز پیش همسریم 5روز اینطور شد منم خیلی گریه کردم هرچی دکتر می رفتیم و دارو می دادن خوب نمیشد آخرش 1گوسفند نذرکردیم خوب شد گویا این گوسفند ه تو گلومون گیر کرده بود اما دقیقا حستو می فهمم منم بعد اون چند روز فهمیدم چقد همسری را دوست دارم و چقدر این مرد مظلومه با اینهمه درد صداش در نمی آید
آجی جونم خدا روشکر همه چی تموم شده.داشتم میخوندم اشک تو چشمام جمع شده بود ولی آخراش خنده رو لبام بو خدا روشکررررررررررر
عزیزم ...خدارو شکر که بخیر گذشت ....صدقه رو هیچوقت ازش غافل نشو ....امیدوارم همیشه درکنار هم شاد باشین ،ولباتونم خندون....
صدقه واسش کنار گذاشتم
خو ظالمی دیگه
اینقدر باید از ادم روزه کار کشیده؟۱؟
رحم و مروتت کجا رفته زن؟!!؟
خدارو شکر که به خیر گذشت...
خدا خیر بده به همسری و البته یه توان مضاعف هم
من کار نکشیدم خودش دوس داشت کمک کنی :دی
وااااااای
عجب اتفاقی برای بابای بچه افتاده!!!
ان شاءلله همیشه سلامت و شاد باشید
خوب عزیزم میخواستی با نخوردن شام و سحری و اون همه کار حالشون خوب بمونه
روزه بدون سحری اصلا خوب نیست منم تجربه دارم
یه مدت گرفتم که بعدش معده درد داغون گرفتم و راهی درمانگاه و سرم و ضعف شدید
مراقب باشید
دیگه نگذار بدون سحری روزه بگبرن
شده شیر و خرما یا نون و پنیر بخورن بهشون به زور بده
زینب منم خیلی اینجوری ضعف میکنم
مامانم که کلا میدونه عادتمُ
یه بارم تو یونی ضعف کردم دوستام همه شون فکر می کردن دارم میمیرم
خدا رو شکر که همسرت حالش خوبه عزیزم
شما در هر شرایطی مزاح و شوخی تون پا برجا هست... و این خیلی خوبه
شادمانیتان آرزوست
خداروشکر که به خیر گذشت
عجب 115 با حالی دارینا !
توی اون وضعیت چه شوخیای با مزه ای میکردی با شوهرت
امیدوارم همیشه سالم و سرحال باشی هر سه تاتون
با تعدادی عکس جدید ب روز شدم
و اما ما از این همه خط بازم نتیجه میگیریم که خدایا شکرت
بچم بابا میخاد نمیر!!!!!!
دلداری دادنت تو حلقم زی زی جونممممممممممممم.
وااااای نه چه صحنه بدی بوده.بازم تو خیلی خونسردی زینب جان من اگه بودم پس میوفتادم.از خدا میخوام دیگه تو همچین وضعی قرار نگیری
خدا رو شکر
مراقب هم باشین
خدا رو شکر به خیر گذشته
سلام زی زی جوووون


الان دیدم اپ کردی خوووووووووووووشال شده بسی زیاد
الان دارم میرم بیرون با خواهرم اومدم همرو میخونم
ماشالا طولانیه
تو ک ی وخ نیای وب من
عزیزم وقت ندارم :((((((((((((
سر فرصت میام یه دفه همه رو میخونم.
سلام زی زی جان...خوبی؟وای چقدر بد بود اونروز
خدا رحم کرده بود ...
آدم که ضعف داره نباید فعالیت زیاد بکنه...حموم هم که رفته یه جورایی بدنش بیچاره قاطی کرده...
خداروشکر که حالش خوب خوب شده
مواظب خودت باش...خیلی هم خودت رو خسته نکن با کارهای خونه..فدای سرت مامان و خواهرات میان تمیز میکنن دیگه...زیاد کار کنی بچت زود به دنیا میاد...
قربانت.آپم
نه بابا مامان و خواهرام بیچاره ها کجا بیدن
آجی از من ناراحتی؟
نههههههه
مگه شما لباسشویی ندارین؟
داریم جایی واسش تعبیه نشده تو خونه.
خدارو شکر که خوب شده
خدا رو شکر به خیر گذشت
زینب جان مگه ماشین لباسشوییتون خرابه که همرست بنده خدا اینهمه لباس با دست شسته؟
اینجا که ما داریم از سرما یخ میزنیم اینقده هوا سرده
آکه! اصلا از باکسش درنیاوردیم خونمون جای تعبیه شده ی ماشین نداشت. صابخونه موقع ساخت یادش رفته بوده!
خدارو شکر که بخیر گذشت
ای وای بیچاره آقاییت
چقد هول کردی فدات شم خداروشکر به خیر گذشت...
منم ترسیدم:(
خدا رو شکر که حال همسرت خوبه
من چند باری کامنت گذاشتم اما این بلاگ اسکای همش میگه اشتباس کد!
خسته نباشید
روزه گرفتن بی سحری و این همه کار ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دست شما درد نکنه که داشتی می کشتی بنده خدا رو !!!!!
و باز هم خدا رو شکر که به خیر گذشت
واااااااااااااااااااااااااااااییی
چقد بَـــد
115 ما که هروقت زنگ میزنی یه ربع بعدش میان
خیلی ناراحت شدم
خدا رو صدبار شُکر
چقد بده این وقتا ، آدم واقعا هول میشه نمیدونه باید چیکار کنه
میگم عجب 115 هایی دارینا!!!!!! ایول بابا دمشون گرم
قبلا بهت میگفتم مراقب خودت باش ، حالا باید بگم هم مراقب خودت باش هم همسری
تو که شوهر نمیخای اصلا !!!!!!
راستیـــــــــــــــ

به خاطر داشتن همچین همسری واقعا بهت تبریک میگم
همچین پسری تو این زمونه که هرهفته روزه بگیره واقعا تعدادشون کمهــ
تو چجوری با دوستت ازدواج کردی و اینقد پسرِ خوبی نصیبت شد ؟؟؟ هان ؟؟؟؟ راستشو بگو
آهان یه چیز دیگهــ

مَردا وقتی ببینن همسرشون اینقد نگرانشونه و تو فکرشونه خیییلی خوشحال میشن ، درسته از گریه تو ناراحت میشه ولی علاقه اش خیلی زیاد میشه ، ای کاش یکم اشکاتو میدید
خدا رو شکر حال آقات خوب شد... آقاه منم اون هفته حالش بد بود و نرفت سرکار... منم عین تو هی اشک... هی اشک.. آقاهیم هی خواب...
هی.... میدونم چی کشیدی...
وای خداروشکر اخه کسی که روز اس نباید به خودش فشار بیاره
مواظب آقات باش عزیزم
خونه تکونی چیه باباااا بارداریااا مثلا
ناز کن یکم خخخخخخخخ
nadia :D na ke shoma esterahat motlaghi
خدا را شکر خطر گذشته عشقت سالمه تو را خدا دیگه مراقب خوذتون باشید حالا انقد عجله نکنید تو را خدا سلامتیتون واجبترین چیزه گل من