من و تو ترانه ی خاک و بارون

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

من و تو ترانه ی خاک و بارون

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

تشکر

اومدم یه تشکر اساسی از همسر مهربونم که همیشه کنارم بوده و باهام بوده داشته باشم. همسر ِ من بی نظیرترین مردیه که میتونم فکرشو کنم. همیشه تو همه کاری پشتیبانم بوده. بعضی وقتا فکر میکنم اگه سر راه من قرار نمیگرفت من با کی ازدواج میکردم؟ هر کسی مثل اون بود واسم؟ انقدرررررررررررر مهربون؟ انقدر حامی؟ انقدر صبور؟ انقدر عاشق ! همیشه به علایقم احترام گذاشته حتی اگه اصلا مورد قبولش نبوده. همیشه از اشتباهاتم گذشته. تو این 6 سالی میشناسمش صداشو روم بلند نکرده! حتی یکبار. بحث و بگومگو امکان نداره بین زن و شوهر نباشه. اما یه اخلاقی که شوهر من داره اینه که از داد زدن یا بلند کردن صدا خوشش نمیاد مخصوصا واسه من  

نمیدونم کی میاد اینجارو میخونه اما تو این صبح جمعه پاییزی ، که عشقم رفته سر کار و من تو خونه کنار بخاری دراز کشیدم میگم با دنیا عوضش نمیکنم. میگم قدر همه ی کاراشو میدونم. این همه هزینه ای که پایان نامه ی من داره تو این شرایط مالی شاید هر مردی رو به غر زدن وا میداشت. شاید هر مردی خانوم باردار ِ بچه ی 8 ماهش بود سرش غر میزد که این کارو نکن اون کارو نکن. اما منم و آکواریوم های سنگین و  مردی که پا به پام تلاش میکنه و دستاش از شیشه های تیز سوهان نکشیده ی آکواریوم ها بریده بریده شده. شاید هر خانومی آشپزخونش به جای اینکه بوی قرمه سبزی بده و مرتب باشه ، بوی آب گندیده و ماهی بده و جای راه رفتن توش نباشه (به خاطر تعدد آکواریومها) ، جای باز کردن در کابینت نباشه، جای باز کردن در یخچال نباشه ، توسط همسرش مورد شمامتت قرار میگرفت.

 

 

این روزا خیلی سرم شلوغه. خیلی دلم میخواست یکی از خواهرام کنارم بودن. یا یه دوست که کنارم باشه. کمکم کنه.  

شدیدا محتاجم به دعا. فقط خدا کنه این همه زحمت و هزینه جواب بده و کار تعطیل نشه . وگرنه میمونه واسه اردیبهشت. کاش تو کشور ما به کارای تحقیقاتی بیشتر اهمیت داده می شد....  

 

نمیدونم شهر ابریشم کجاس! فقط میدونم بچه هام الان اونجا سردشونه و من دارم آکواریومارو آماده میکنم زود زود بیان تو بغلم! کاش توراه تلفات نداشته باشن همشون سالم برسن اینجا.

 

گوشیم تو ماشین ِ دوستم جا مونده ! وگرنه این پست به روایت تصویر میبود !

نظرات 56 + ارسال نظر
liliput دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 17:01 http://liliput-89.blogfa.com/

شهر ابرشم 25 کیلومتری ماست :))

واقعا؟‏!‏ اگه میدونستم میومدم‏!‏ چون واجب بود خودم اونجا باشم اما بخاطر نداشتن مکان نشد‏!‏

فاطیما دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 17:34

سعادتمند باشید

همچنین :‏)‏

بنده دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1392 ساعت 18:47 http://khoda-shokret.blogfa.com/

آها پس راه دور هست
ان شاءلله که نیاز نداشته باشی به کسی
بیا حتما پست اربیعن، پیاده روی، آی پام رو بخون
از دست ندی ها
منتظر اومدنت هستم[بوسه]

چشم. شب اگه شد با لب تاب میام.

دختر ارغوانی سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 08:06 http://arghavanigirl.blogfa.com/

عزیزم! تو این ماهه اخر واقعا حس و حال گشتن هم داری ایا؟!! درود برشما! یه موقعی میام که نی نی اومده باشه و با ما تاتی تاتی راه بیاد با هم بریم بگردیم!

آره بابا ! چرا نداشته باشم؟‏!‏ هر وقت بیای قدمت رو چشم. ببخشید تو وب خودت ج نمیدم.باگوشی ام . بسی سخت است‏‏!‏

سادات سه‌شنبه 3 دی‌ماه سال 1392 ساعت 17:35 http://gap62.blogfa.com/

سلام عزیزم مگه رشته ات چیه؟نکنه ماهی شناسیه؟

tala پنج‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1392 ساعت 10:31 http://terexman.blogfa.com

salaaaaaaaaaaaaaaam
movazebe
khodeto
ninito
aghaaaaaaiiiiiiiiiiiiiiit
bash
khoda
bozorge

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد