من و تو ترانه ی خاک و بارون
نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیستمن و تو ترانه ی خاک و بارون
نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیستدرباره من
یه خانواده ی 3 نفره.
توی بلاگفا از 5-6 سال قبل مینوشتم.
متاسفانه همه ی نوشته های وبلاگم پاک شد و مدیریت هم نتونستن برام کاری کنن.
از 10 خرداد 92 کوچ کردم اینجا.
امیدورام همونطور که وب قبلیم سرتاسر خاطرات قشنگ برام رقم خورد اینجا هم همین طور باشه.
کامنتا خصوصی ندارن. حرف خصوصی داشتین از "تماس با من " همین پایین استفاده کنید.
ادامه...
....
یه ساعت مونده به اذان... همسر از خواب بیدار شده و خوابالوده. داریم میزنیم تو سر و کله ی هم و شوخی میکنیم و بزن بزن ! یهو گوشیش زنگ میخوره. میرم براش بیارم. چون اصلا نا نداره از جاش بلند شه. یه شماره افتاده. همسر میگه کیه. منم الکی برای اینکه حالشو بگیرم میگم هه هه هه رئیستونه ! همسر گوشیشو نگاه میکنه میگه ولی واقعا رئیسمونه !!!!!! من: 
. من اصلا نمیدونم رئیسشون کی هست ! الکی گفتم! هیچی صحبت میکنن... بعدش همسر از جاش میپره و میگه باشه همین الان خودمو میرسونم . من : 
همسر میگه باید سریع برم خط خوابیده. میگم خب هیشکی غیر از تو نیست درستش کنه؟ اصلا مگه این یارو رئیس نیست؟ بلد نیست درست کنه؟! میگه اون بلیط داره باید بره تهران به خاطر همین زنگ زد به من. گفتم نمیشه فردا صبح درست کنید؟ گفت نه عزیزم خط خوابیده ! یعنی تا صبح کارخونه بخوابه؟! نمیشه همچین چیزی ! همسر خیلییییییییی سریع آماده شد آژانس گرفت رفت. کارخونه ۳۰ کیلیومتر بیرون از شهره 
عشقم دم افطاری حالا من ناراحتم. با اینکه روزه نیستم. اما هر شب کلی ذوق داشتم با همسری سر سفره ی افطار مینشسم و وقت اذون همسر دعا میکرد و خرما و چایی و ... امشب تنهام. بهش کلی سفارش کردم اذون دادن حتما بره یه چیزی بخوره . گفتم اونجا افطار میدن؟ گفت آره بابا 
اما من بازم ناراحتم!
احتمالا 17یا18شهریور شروع بشه
ملت مهر میرن منه بدبخت 18شهریور کلاسامون شروع میشه
ولی خودمم دلم یه ذره شده برا یونی و دوستام
اوه اوه مامانم داره میگه بچه تو چه میکنی تا این وقت شب خو اگه بی اف داری بگو بیاد ما هم ببینیمش تا این وقت شب مجبور نشین بیدار باشین
اصن من داغونه غیرتشم
آبجی همشهری عزیزتر از جان من برم تا بیشتر بهم شک نکرده میترسم الان بهم بگه ایدزی
فعلا بای همشری جون دیگه تا سحر ذوق میکنم همشهری دارم
مااااااااااچ بوس هزارتا
عاشقتم
اخی
پس دوتایی خوب خلوت کردین ها
اونم بدون بابای
اما خوب بود پیسشتون میبود سه تایی افطار میخوردین
سلام قدم نو رسیده ات مبارک
برایت رای ارسال کردم
تنکس
باشه زی زی جان رای میدم
واااااااای زی زی جونم مرسی از این همه نظری که برام گذاشتی منم تقریبا همه خاطراتتو خوندم؛ایشاله همیشه با شوهرتو بچه ی تو راهت خوشبخت باشیدبوووووس
از همین دوستی که تابلو رو فرستاده الکی 500تومن پول خواستم فرستاد منم برگردوندمش.فقط میخواستم امتحانش کنم.بعضی ها واقعا خوبن.
راستی شرکت کردم یه بار.
میشه توضیح بدین مسابقه ی چی هست؟؟؟من شرکت کردم سه تا هم خط دارم میتونم رای بدم.ولی هدف چی هست حوصله نداشتم بخونم.
منظورت از غرب کجاست؟؟؟
سلام خانمی منم یه رای دادم .راستی خاطراتت خیلی زیباست.
خواهش می کنم
خوب نمیای پیشم اجیه نامرد
ایشالله به سلامتی میری و میای ما رو هم دعا کن مرسی