-
کامنت خصوصی
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1393 03:44
چون دارم میرم مسافرت نظرات بازه مواظب باشید اگه حرف خصوصی داشتید از قسمت "تماس با من" استفاده کنید .
-
مامانی من میخورمتااااااااااااااااااا
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1393 03:42
آخه چلا انقده زشت بودی شما؟ من فک میکردم خوشگلترین نی نی رو زمینی عکس ۲۵ روزگی دخملم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 23 خردادماه سال 1393 15:10
میخوام تایپ کنم دستشو میندازه رو لب تاب میذارمش عقب میگم خانوووووووومی بذار کارمو انجام بدم دوباره تموم تلاششو میکنه بیاد رو لب تاب
-
تولد
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1393 15:58
زنگ زدم به شوشو میگم الو سلام خوبی؟ تولدم مبارک میگه بخداااااااااااااا میخواستم بهت زنگ بزنم تبریک بگم میگم برو بابا توام شدی چوپان دروغگو! میگه بخدااااااااااااااااااااا پست های پایین هم دیده بشن لدفا!
-
معرفی سایت
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1393 15:55
سایت مفید غذای کمکی
-
میوه ی دلم
چهارشنبه 21 خردادماه سال 1393 15:54
کلیک 1 کلیک 2
-
نگاه عاشقانه
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1393 00:10
دارم لیدی میل * میخورم میبینم همسری داره عاشقونه نگام میکنه. لیدی میل رو به طرفش میگیرم و میگم بیا عزیزم توام ازش بخور. میگه نه به این نگاه نمیکنم! یه تیکه گوشت لای دندونم گیر کرده روی اون تمرکز کردم!! من: ایشششششششششششششش گفتم تو هیچ وقت انقد عاشقونه نگام نکردی و نمیکنی! * پودر خوراکی مخصوص خانم های باردار و شیرده
-
.
شنبه 13 اردیبهشتماه سال 1393 15:52
سه شنبه نهم کلی به گل و گلدونا صفا دادیم چهارشنبه دهم بعد از مدت ها با همسری دوتایی رفتیم پیاده روی دوس دارم زندگی به روال قبل برگرده. بیرون بریم. گل بکاریم. شنیدم قراره سینمای اینجا راه بیفته. کاش حقیقت داشته باشه:( دلم مکان تفریحی میخواد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1393 08:08
خوشحالم که شوهرم قدرمو میدونه و کارایی که انجام میدم رو میذاره به حساب لطفم نه وظیفم. (البته کارایی که انجام میدم هم وظیفه نیست اما خب لطف هم نیست. چون به خاطر خودمم هست. زندگی فقط مال ِ اون فقط نیست. مشترکه. و اگه من کاری میکنم که زندگیمون بهتر شه به خاطر هردومونه. اما خب همسری این کارا رو لطف ِ من میدونه. به خاطر...
-
پیغام گیر تلفن + گندم شادونه
شنبه 30 فروردینماه سال 1393 12:01
* موقع سال تحویل رو گوشی تلفن خونه برای همسری پیغامی گذاشتم سرشار از شیطنت و عشق و ابراز محبت روز 11 عید برگشتیم منزل و به قول همسری جمع خونوادش تو خونه ی ما جمع شد یعنی همه خواهر برادراش و مامان باباش و عروس دومادا بودن. وقتایی که بیرون میرفتیم همیشه باهم نبودیم. یکی زودتر برمیگشت خونه یا یکی نمیومد مثلا. روز 13 یا...
-
عکس خندون تقدیم به مینا !
پنجشنبه 28 فروردینماه سال 1393 15:21
-
برگشتن دخملی + ایمنی از حساسیت فصل بهار
دوشنبه 25 فروردینماه سال 1393 17:56
وقتی امروز آوین با همه ی وجودش داشت زور میزد و تلاش میکرد که برگرده رو شکم و من از فاصله ی 5-6 متری نگاهش میکردم ، دلم واسش غش رفت و اونقدر ذوق کردم که به جرئت میتونم بگم تو زندگیم هیچ وقت اینطور ذوق نکرده بودم. اون لحظه حس بی نظیر مادر بودن کل وجودمو گرفت. همون موقع دعا کردم خدا به همه ی کسانی که آرزوشو دارن این حسو...
-
...
شنبه 23 فروردینماه سال 1393 21:07
* تو پست قبل اشتباه نوشتم.ما ۹۰ میلیون چک دادیم به بانک!! مقدار وام هم ۲۰ تومن هست که ۵ ودیعه رو ازش کسر کنیم میشه ۱۵ تومن! **دیشب عروسک رو با دوستم بردم پارک (شهر بازی). بخاطر فوتبال باباش نیومد. دخملی به وسایلای پارک توجه نشون میده و دلش میخواد همش نگاشون کنه. توی قم هم یه شب با خواهرا بردیمش "رنگین کمان"...
-
...
پنجشنبه 21 فروردینماه سال 1393 16:33
۲۸ اسفند خیلی یهویی تصمیم گرفتم با خواهرم اینا که اومده بودن دیدن پرنسس برم قم. انقد تند تند واسش لباس جمع کردم که یادم رفت حتی یه مانتو واسه خودم بردارم! چادر انداختم سرم و با لباس تو خونه ای پریدم تو ماشین! چون قرار بود این عید هیچ جا نریم اسم همسری تو همه ی شیفت های کارخونه بود!! و من و دخملی تنها رفتیم. و اینگونه...
-
عکس جدید
یکشنبه 17 فروردینماه سال 1393 14:18
سال نو مبارک تا امروز مهمون داشتم حتما فردا کامنتارو تاید میکنم با لب تاب ! که کامنتای منم واستون ثبت بشه http://8pic.ir/images/65913022719831515391.jpg http://8pic.ir/images/61095546269163722737.jpg http://8pic.ir/images/07772003747979134426.jpg http://8pic.ir/images/33687957965286563798.jpg
-
درخواست رمز و آدرس
دوشنبه 26 اسفندماه سال 1392 23:19
از طریق مهتاب و آویشن دو تا دوست عزیزم متوجه شدم با گوشیم هیچ کامنتی ثبت نمیشه!!!!! واقعا که. برای خیلی هاتون کامنت میذاشتم همیشه !!!! از تولد دخترم دیگه با گوشی خوندمتون. وقتایی که تو تخوتخواب دراز کشیدم وقتایی که دارم شیر میدم وقتایی که مشغول خواب کردن پرنسسم بودم...! پس دیگه میخونمتون اما کامنت نمیذارم مگر با لب...
-
کم آوردم
یکشنبه 25 اسفندماه سال 1392 00:53
دیگه خسته شدم. . . بعد از بدو بدوی روزانه و بشور و بساب و . . . وقتی دیگه نا نداری و فقط میخوای سرتو بذاری رو بالش و ساعت ها بخوابی، تازه باید با عروسک سرو کله بزنی و انقدر لی به لالاش بذاری تا بخوابه. وقتی نهار رو ساعت 6 میخوری درحالیکه صبحونم نخوردی. وقتی همسرت بعد خوردن شامی که با هزار بدبختی موفق شدی آمادش کنی...
-
تند تند بگم برم !
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 18:58
این نیم وجبی عاشق بازیه هیچ وقت فکر نمیکردم بچه های یه ماهه انقد توجه داشته باشن و انقد بفهمن ! همیشه از این جقجقه ها بدم میومد چه خوب شد که واسش خریدم ! عاشق جقجقه هاشه ! حتی یه روزم بدون اونا سر نمیکنه . انقد زیر لب نق میزنه تا واسش بیارم و شده یک ساعت کامل منو مچل میکنه دونه دونه نشونش بدم و دونه دونه صداهاشونو که...
-
سبد لباس چرک
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 19:29
کار بابای عروسک شده رفتن به حمام و دیدن لباس کثیف توی سبد مخصوص دخملی و ذوق کردن واسه شستن لباساش! و در ادامه بلند بلند قربون صدقه ی لباسا رفتن: _ شلوارررررررررررررررتو بخورم!!! _ شورت عینکیه باباااااااااشه! _ آخرش یه روز قوووووووووووورتت میدم با این لباسا! _عروسک بابااااااشه! نازِ ِ بابا ، جون ِ بابا ، عشق ِ بابا ،...
-
زایمان...
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 10:57
39 هفته بودم. جمعه بود . پنج شنبه ی قبلش با همسری و خواهری رفته بودیم رستوران و تا مرز ترکیدن خورده بودیم امشب هم همسر پیشنهاد داد بریم . اصلا نمیدونم چی شد نرفتیم. خداروشکر نرفتیم !!!! وگرنه من بیچاره میشدم! سریال ستایش رو دیدیم و مثل هر شب هر کی رفت دنبال علاقه مندی های خودش ! خواهرم وایبر. همسری لب تاب. منم با گوشی...
-
.
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 09:17
خدارو شکر گوش شیطون کر دیشب خانوم خانومای من خوب خوابیدن و فقط برای شیر خوردن بیدار شدن. حتی وقتی نصفه شب میخواستم پوشکشو عوض کنم پاهاشو سفت میچسبوند بهم و اجازه نمیداد!! وقتی کاری رو دوست نداره و غر میزنه پشت سر هم میگه eee دیشبم تا بهش دست میزدم میگفت eee با باباش عاااااااااااااااشق ee گفتناش شدیم ! یعنی در این حد...
-
دقایقی جدا از خانوم کوچولو
یکشنبه 27 بهمنماه سال 1392 19:19
چند وقتی بود میخواستم برم بانک کار داشتم. با همسر کلی نقشه ریختیم. اینکه یه روز مرخصی بگیره بمونه پیش دخملی من برم و سریع برگردم. اینکه من زنگ بزنم بانک چون میشناسنم شاید قبول کردن همسر به جای من بره پولمو جابه جا کنه. امروز صبح طبق نقشه قبلی من و دوستم (دیروز عصر ریختیم) من رفتم خونه دوستم. دخملی رو گذاشتم اونجا و با...
-
70 حمد
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1392 17:53
یکی از مامانای مهربون بهمن نی نی نازشو چند روز پیش بغل گرفته. دکترا یه چیزایی گفتن. هر کی دوس داشت تو ختم 70 تا حمد ما شرکت کنه تا مامان پسر نازمون آرامش داشته باشه و جواب آزمایش گل پسری که 22 اسفند میاد منفی باشه. ممنون دوستان :) هر نفر 70 حمد
-
کمی خواب...
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1392 12:22
بابای بچه ساعت 6.5 رفته سرکار 10 شب در نهایت خستگی اومده خونه. یه دوش گرفته و رفته تو تختخواب. منم که کل دیروز به عز و التماس افتادم دخملی نیم ساعت بخوابه منم بخوابم. اما دریغ از 5 دقیقه. خلاصه گفتم ما هم میایم تو تختخواب زود بخوابیم! صحنه: تختخواب دونفره ی ما . عرضی خوابیدیم ( 90 درجه چرخیدیم که جا بیشتر باشه بچه رو...
-
اولین حموم دخملی تو دو روزگیش
شنبه 12 بهمنماه سال 1392 15:02
-
بگید ماشالا :D
دوشنبه 7 بهمنماه سال 1392 11:19
وقتی پست قبل رو گذاشتم اصلا و ابداااااااااا فکر نمیکردم پست بعدی این باشه و به این زودی باشه !!!! 5 بهمن ساعت 2 بدون درد به دلیل پاره شدن کیسه آب رفتم بیمارستان. 4 بستری شدم. 6 آمپول فشار و دقیق ساعت 16 تولد آوین عزیزم دخملی همین الان کنارم! خدایا شکرت
-
پراکنده...
جمعه 4 بهمنماه سال 1392 18:56
وقتی من پست میذارم یعنی اینکه نی نی هنوز نیومده تاریخ اصلی من 14 و 15 بهمنه. اما دیر و زودش یکی دو هفته خطا داره. نی نیم بیاد با گوشی یه پست یه خطی هم شده میذارم بهتون میگم. نگران من نباشید دکتر گفته تکونای نی نی این روزای آخر شدیدا باید کنترل بشه و حساسه. دخملی هم یه تکون به خودش نمیده که!!! عین باباش همش خوابه....
-
.
پنجشنبه 3 بهمنماه سال 1392 00:40
برای مادران باردار . کلیک کنید
-
تند تند نوشت
دوشنبه 30 دیماه سال 1392 19:08
تند تند بگم! خیلی سرم شلوغه. کارای خونه و ماهی ها و .... امروز همکلاسیم اس داده مدیر گروه خیلییییییییی عصبانیه 4 شنبه پاشو بیا شمال! یعنی انگار سر کوچس پاشم برم!!!!! منم اس دادم: من حموم دسشویی نمیتونم برم با این شکمم! پاشم بیا شمال؟! الان رفتم سونوگرافی وزن بچه رو زد 3 کیلو و 100 گرم. تا الان ماهیامون 12 تا تلفات...
-
عکس های قول داده شده !
شنبه 28 دیماه سال 1392 02:27
اینم 200 تاشون بالایی ها گروه های آزمایشیم هستن